دیدار با امیرعلی جون در دهه آخر خرداد...
سلام امیرعلی جون دوست داشتنی جیغ جیغوی ما
ماشالا، هزااااار ماشالا چقدر هر بار که میبینمت بزرگ و بزرگتر شدی خاله.
الان دیگه شما کم مونده در و دیوار رو بگیری و بری بالا وروجک خان
تا تو کوچه بغل مامان جون دیدمت و بت سلام دادم و با محبت دستامو بروت باز کردی فوری اومدی تو بغلم
اوخ اوخ با خرگوش و گوچی دایی رضا چیکار میکردی، هی دستتو میبردی جلو تا میومد نوک بزنه جیــــــــــــــــغ میکشیدیو میخندیدی و هی ذوق میکردی و دوباره کارتو تکرار میکردی وروجک..
چقدر خوبه که به این خوبی مامان یادت داده جیشتو بگیو زیادم اذیت نکردی گلم، ماشالا پسرمون آقاست خب!!
فقط الان مامان و بابا بی صبرانه منتظرن تا براشون مثل بلبل صحبت کنی، فعلا که گذاشتیمون تو انتظار. البته من که همین مدلی خیلی خوشم میاد که جیگر و بانمکی. مامان میگه همه ی منظوراتو خوب خوب میرسونی، راستم میگه، همه چیو میفهمیو با زبون خودت همه حرفاتم میزنی خب پسر گلی
الهی بگردم اینقده ناز و دوست داشتنی و با نمک اشاره میکنی و تایید میکنی، مدام ادای همه رو در میاری، قند تو دل همه آب میشه از شیطونیا و کارات وروجک خان..
چقدر جدیدا عاشق لباس نویی، اون سری که یه تیشرت برات مامانیم از مکه آورد مامانیت به زور تنت کرد، اما این سری که خاله مارالیت برات بلیز و شلوار خوشملی آورد از بندر چه ذوقی داشتی. من که در صحنه حاضر نبودم، میگن گویا یهو شلوارتو کشیدی پایین وسط خونه که شلوار جدید خاله مارالیو پات کنن. بلیزشم برات حســـابی بزرگ بود، اما یه عـــــــــــالمه بهت میومد اون رنگ و طرح آبی، خیلی جیگر شده بودیا!! درش نمیاوردی دیگه، هی میچرخیدی با همونا و دست میکشیدی به لباساتو نشون میدادی و ذوق میکردی، خخخ
تو ماشین کلی برات همخوانی کردم با آهنگا، چقدر قشنگ نگام میکردی عشقم! انگار دلت میخواست همون موقع بخونی باهام، هوم؟ خخخ، عزیزکم..
خاله که دیر به دیر میبیندت، هر بار میام ماشالا هزار ماشالا کلی بزرگ شدی عزیزدلم. این بار که بیام ایشالا اسممو صدا میزنیا وروجک
فقط تا بیام منو فراموش نکنیا امیرعلی جون خاله..
خدا مامان و باباییتو حفظ کنه، ماشالا مامانو بابای ماهی داری. الهی زیر سایشون بزرگ بشی و خوشبخت بشی، همینطوری بشی پسر دردونه خانواده
برمیگردم عزیزدلم، جیگر منی..