امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره
مامان امیرعلی جونمامان امیرعلی جون، تا این لحظه: 39 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره
بابای امیرعلی جونبابای امیرعلی جون، تا این لحظه: 45 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

امیر علی، یک نخودچی کوچک

روز شمار نخودچی خان

Daisypath - Personal pictureDaisypath Friendship tickers

                                                           

داستان پروانه کوچولوهای مهمون ما

امیرعلی جونم، سلام گل من.. سلام به روی ماه و معصومت .. اول اینو بگم که  یادت باشه زندگی قشنگه و تو گل زندگی هستی عزیزدلم، گل عشق.. امروز من میخواد یه کم برات حرف بزنه، بعد از تمام روزایی که سپری میشن برای همه ی آدما، بعد از روزایی که من و دایی حمید تو این دوریا گذروندن، بعد از تمام مشکلاتی که دنیامونو فرا گرفته این روزا و روزای قبل و بعد، و تمام مسائلی که این روزا زندگی مامان نرگستو پر کرده، که خب البته که زندگیش تویی و تو پرش کردی .. خلاصه بعد از تمام چیزایی که اینجا برات بنویسم، اینم میگم که زندگی همچنان جریان داره، با تمام پستیا و بلندیاش، با یاس و امیداش، زندگی باز هم شیرینه، حتی با وجود دنیایی که...
25 آبان 1394

دیدار با امیرعلی جون در دهه آخر خرداد...

سلام امیرعلی جون دوست داشتنی جیغ جیغوی ما ماشالا، هزااااار ماشالا چقدر هر بار که میبینمت بزرگ و بزرگتر شدی خاله. الان دیگه شما کم مونده در و دیوار رو بگیری و بری بالا وروجک خان تا تو کوچه بغل مامان جون دیدمت و بت سلام دادم و با محبت دستامو بروت باز کردی فوری اومدی تو بغلم  اوخ اوخ با خرگوش و گوچی دایی رضا چیکار میکردی، هی دستتو میبردی جلو تا میومد نوک بزنه جیــــــــــــــــغ میکشیدیو میخندیدی و هی ذوق میکردی و دوباره کارتو تکرار میکردی وروجک.. چقدر خوبه که به این خوبی مامان یادت داده جیشتو بگیو زیادم اذیت نکردی گلم، ماشالا پسرمون آقاست خب!! فقط الان مامان و بابا بی صبرانه منتظرن تا براشون مثل بلبل صحبت کنی...
2 تير 1394

عکس های فروردین 93

سلام امیر علی جون.. امروز پنجشنبه 25 اردیبهشته و الان دایی حمیدت سر یگانشه تو مشهد.. اما اینجا تهران است و من تصمیم داره چند تا از عکسای خیلی خوشگلو نازتو که دایی حمید با نظرم و سلیقه خودش توی عید ازت انداخته رو اینجا بذاره.. خدا حفظت کنه آقا کوچولوی دوست داشتنی از هر بدی.. با بهترین آرزو ها برای پسری گلمون.. یادت نره همه خیلی دوسِت دارن و مخصوصا امید و آرزو و همه چیز مامان نرگسو بابا هادیتی.. اونقده شیرین نازت میدن همیشه.. مامان جونم خیلی ذوقتو داره همیشه، دیگه بقیه رو هم اسم نمیبرم، همه به نوع خودشون دوست دارن، چون اصلا نمیشه کوچولوهای معصوم و شیرین و بامزه رو دوست نداشت خب.. کوچولوهایی که توی دنیای کودکانشون خالیه از همه حساب کتابای بزر...
25 ارديبهشت 1393

چقدر رنگ عوض میکنی..

سلام امیرعلی جون دوست داشتنی.. اوهوم.. اولندش که این منم.. شما میتونی صدام بزنی خوشگلم، البته وقتی یاد بگیری حرف بزنیو همه رو که صدا زدی آخر سر به من میرسی عزیزکم.. این قضیه ی رنگ عوض کردن که نوشتم مال اینه که شما الان دو ماه و نوزده روزته و با این سن کمت من به فاصله ی کمی که دو سری دیدمت کلی تپلی شدی آقای بلا.. خیلی خوشملی تر و تو دل برو ترم شدی اینطوری نرمالو و تپل مپل.. ... سلام امیرعلی جون دوست داشتنی.. اوهوم.. اولندش که این منم، شما میتونی صدام بزنی خوشگلم، البته وقتی یاد بگیری حرف بزنیو همه رو که صدا زدی آخر سر به من میرسی عزیزکم.. این قضیه ی رنگ عوض کردن که نوشتم مال اینه که شما الان دو ماه ...
23 مهر 1392